اميركياناميركيان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

به قشنگي یک رویا

گذري بر خاطرات تولدت

شب از نيمه گذشته دردهاي كوچكي دارم خسته ام به رختخواب ميروم و با اندك دردي كه دارم به خوابي شيرين فرو مي روم غافل از اينكه فردا روزي ديگر است با رنگ و بوئي ديگر در خواب هستم دردي كه دارم بيشتر مي شود با هر درد از خواب بيدار ميشوم تكاني مي خورم اين پهلو آن پهلو مي شوم و دوباره بخواب مي روم دردي دوباره مي آيد اين بار خواب را از چشمم به در ميكند بيدار ميشوم باز هم اهميتي نمي دهم ولي كمي به خود مي پيچم بابائي بيدار مي شود و جوياي حالم به او مي گويم ساعت چند است  فاصله دردها را با هم مي سنجم واي خداي من دردها مرتب است هر بيست دقيقه به سراغم مي آيد از جا بلند مي شوم گشتي مي زنم فاصله دردها يه پانزده دقيقه رسيده با بيمارستان تماس مي گيرم مي ...
8 مرداد 1390