اميركياناميركيان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

به قشنگي یک رویا

پرتره

  در این عکس شکل مامانی هستی هر کس این عکس و دیده گفته آخی چه شکل بچگی مامانش - تیرماه                           ...
29 مرداد 1390

گيتار

  معرفی می کنم :خواننده بزرگ پاپ گیتاریست معروف ستاره مشهور و بیاد ماندنی محبوب قلب نی نی ها جناب آقای امیر کیان خان -تیرماه   قربون خواندن برم با اون لبهای خومشلت بست دیگه خسته شدی گوگولی -تیرماه                     ...
29 مرداد 1390

دستی کوچک رو به آسمان

در تاریخ ٢٥/٥/٩٠ افطار خانه مامان مژی بودیم نزدیک افطار بود بابائی کیان و نشانده بود روی پاهاش و دستهاش و آورد بالا و شروع به دعا کرد گفت خدایا این امیر کیان ما را حفظ کن و بهش سلامتی بده و دستهای کیان و آورد بالا و گفت بابائی دعا کن ، وای خدای من اونهم یاد گرفت و دو دست کوچولوشو آورد بالا خیلی صحنه زیبائی بود در این چند روز تا ما دستامون را می آوریم بالا و می گوئیم امیر کیان دعا کن اون هم خودش دستهای قشنگش را می آورد بالا این صحنه را خیلی دوست دارم هیچوقت یادم نمی رود عزیزم امیدورام در آینده انسان با خدایی باشی و باعث افتخار من و بابائی ...
29 مرداد 1390

آتلیه -میوه

در یکی از روزهای تیر ماه (١٧/٤/٩٠ ) تصمیم گرفتیم یه چند تائی عکس از فینگیلی بندازیم این چند تا تبدیل شد به ٤٢٥ عدد عکس ، امیرکیان هم که اوج همکاری را با ما داشت با اون خنده های قشنگش و اما آقای همسر که کلی خسته شده بود و از چشمهاش می شد فهمید که می گه بست دیگه بابام جان و همچنان عرق می ریخت من هم چند باری تعارف زدم اگه می خواهی برویم ؟ ولی بیچاره گفت نه حالا که آمدیدم هر چقدر می خوای عکس بگیر  کیان هم که به مرور با محیط آنجا آشنا تر شده بود و در عکس ها خنده تحویل ما میداد من هم که سوءاستفاده از این اخلاق محمدی آقا نی نی کردم  این شد که تعداد رسید به ٤٢٥ عکس البته این مابین کمی هم استراحت می کرد چون یک نی نی دیگه هم بود که یک ...
26 مرداد 1390

عروسكها

اينجا تا نشست جلو عروسكها  لم داد روي آقا خرس مهربون - تيرماه   مثل هميشه در حال گاز زدن و خوردن عروسك بيچاره مماغ و كندي فينگيلي    - تيرماه در حال به هم زدن كافه - تيرماه و در آخر فرار را بر قرار ترجيح داد - تيرماه   ...
26 مرداد 1390

حباب

در اين 4 عكس با اين تفنگها براش حباب مي ريختم ولي نمي دانم چرا يك جورايي انگار حال نمي كرد خانه كه اين كار را مي كردم كلي بلند بلند مي خنديد و مي خواست حبابها را بگيرد - تيرماه ...
26 مرداد 1390

یادگاریهای تیر ماه

           داشتیم می رفتیم بیرون هویجوری ازش این عکس و گرفتم - تیر ماه گذاشتم تو جاش بخوابه بازیش گرفته بود هی در می رفت تا بازی کنه یه ذره خواب تو چشمهایش نیست - تیر ماه این ماشین و خان دائی نادر براش گرفته تا ازش غافل میشوم می رود تو اتاقش و روی کاپوتش بر عکس می شیند مثل کانگورو  در آن حالت موفق نشدم ازش عکس بگیرم چون همش باید مواظب باشم سرو ته نشه بیافتد - تیرماه اینجا هم که ایستاده کلی داره ذوق می کنه فینگیلی -تیرماه کلاً به سختی می خوابه یه ذره سرش و می ذاره رو بالشت یهو چشمش می خوره به اسب بازی یا چیزی که براش جالب باشه چ...
24 مرداد 1390

تاریخ ایستادن عشق کوچولو

  پسر گلم در تاریخ ٣١/٤/٩٠ توانست بدون کمک روی پاهاش برای چند ثانیه بایستد و کلی ذوق می کند از این روز به بعد این کار را تکرار می کند و من می نشینم جلو و دستهامو باز می کنم می گم بیا بغلم اندازه ٢-٣ قدم بر می داره و سقوط آزاد می کنه تو بغلم وای چه لحظه قشنگی دیدن پیشرفت های کوچولوت که برای خودت یک دنیائی برق شادی و تو چشمهات می بینم و اشک شوق را در چشمهای خودم زیباترین لحظه ها را در ذهنم ثبت می کنم و از صمیم قلب آرزوی سلامتی برایت دارم و اینکه همیشه بخندی و شاد باشی دوستت دارم ای بهترینم خیلی جالبه یه موقع ها دستهای کوچولوت و میاری بالا و برای خودت دست میزنی ولی هنوز دو دست نزده می افتی زمینی یه یک...
24 مرداد 1390

یادگاریهای اردیبهشت ماه

اینجا آقا آقاها کنار دریا در رستوران میرزائی - چالوس است هوا یک دفعه سرد شد و روهم رو هم لباس تنش کردم - اردیبهشت ماه   آخی هر بلایی سرش می آورم هیچی نمی گه بمیرم - اردیبهشت ماه در این دو عکس اولین بار که تونسته لب تخت و بگیره و بایسته اینجا خواب بود دیدم یه صدایی از اتاقش می آید وقتی رفتم آقا را اینجوری دیدم و کلی ذوق کردم که وای خدای من پسرم یه ذره بزرگ شده -اردیبهشت ماه شازده پسر اینجا سوپ و ماست خورده به همه جا هم مالیده بعد یک لمی داد به صندلی یعنی آخش سیر شدم - اردیبهشت ماه در این سه عکس امیر کیان جلو در فر که آینه ای هست ایستاده و داره خودشو نگاه می کنه و بوس می...
23 مرداد 1390