اميركياناميركيان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

به قشنگي یک رویا

آتلیه -میوه

1390/5/26 13:10
نویسنده : مروارید
659 بازدید
اشتراک گذاری

در یکی از روزهای تیر ماه (١٧/٤/٩٠ ) تصمیم گرفتیم یه چند تائی عکس از فینگیلی بندازیم این چند تا تبدیل شد به ٤٢٥ عدد عکس ، امیرکیان هم که اوج همکاری را با ما داشت با اون خنده های قشنگش و اما آقای همسر که کلی خسته شده بود و از چشمهاش می شد فهمید که می گه بست دیگه بابام جان و همچنان عرق می ریخت من هم چند باری تعارف زدم اگه می خواهی برویم ؟ ولی بیچاره گفت نه حالا که آمدیدم هر چقدر می خوای عکس بگیر  کیان هم که به مرور با محیط آنجا آشنا تر شده بود و در عکس ها خنده تحویل ما میداد من هم که سوءاستفاده از این اخلاق محمدی آقا نی نی کردم  این شد که تعداد رسید به ٤٢٥ عکس البته این مابین کمی هم استراحت می کرد چون یک نی نی دیگه هم بود که یک چند تائی عکس انداخت و رفت .

           

خاطره ١ : در یکی از مدلها کیان باید چهار دست و پا می شد وحوله یا پتو را می انداختیم روی سرش ولی تا این حالت می گذاشتیم دوان دوان (چهار دست و پا ) از روی دکور فرار می کرد و می رفت سمت عکاس یا وسایل دور و برش خلاصه از آنجا که خسته شدم پتو را همانجا انداختم روی پار چه ای که برای عکاسی پهن بود کیان هم که خسته شده بود رفت دراز کشید و سرش را گذاشت روی پتو و هی ناز می کرد ، به ما و عکاس یک نگاه همراه با خنده می کرد و رویش را بر میگرداند عکاس از که خوشش آمده بود کلی عکس گرفت امیر کیان هم که فهمیده بود ما خوششمان آمده اینکار را هی تکرار می کرد زمانی که حوله اش را که انداختم روی سرش باز همین کار را کرد .

خاطره ٢ : در یک عکس دیگه که با گیتار بود تا گیتار را دادیم دستش همچین فیگور گرفت که انگار ٢٠ سال نوازنده است کم مونده بود یک دهان برایمان بخواند ناقلا و عکاس هم کلی خوشش آمد و هی عکس گرفت .

  

 

اینجا می خواست این سیب را بدهد به من و بابائی -تیرماه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)